« هوار ثانیه های زیر خاکستر »

ثانیه های باتو بودن ، مثل زغال مدفون شده زیر خاکستر -خاکتسر ساعات بی تو بودن - بالاخره میسوزاند !

« هوار ثانیه های زیر خاکستر »

ثانیه های باتو بودن ، مثل زغال مدفون شده زیر خاکستر -خاکتسر ساعات بی تو بودن - بالاخره میسوزاند !

۸

کی بود ؟!

آخرین بار که اشکهایم را بهانه آغوشت کردی !

۷

انگار از سوارخ های آسمان ، کور سویی از نور بهشت چکه میکند !

چقدر بی ستاره شده ،  دل من !

۶

رئیسمان رفته نیویورک !

خدا قوتی زیبنده ادبمان بود ولی ...!

هنوز هم نوکرانت مزدشان لبخند توست وبس !

مدتهاست لبخندی لمس نکرده دلمان از تو!  مدتهاست نوکرت نبوده ایم !‌

مدتهاست دیگرانم گفتند « خدا قوت » !

۵

...و من همیشه بی حجتم ٬ در برابر زلال جواب های پیش از سوالم !

۴

به یاد داری روزی به خاک ٬ گونه مالیدم و توهم نمودم نوازش تورا  ؟!

چرا باورم نکردی ؟!

امروزم را باور نمیکردم !


۳

به انتظار مکر تو باشم و استدراج !

یا به انتظار عفو تو باشم و صعودی بی درد !

چه پنبه دانه شیرینی است  برای شتر چموش دل !

هنوز امید وارم !

۲

پیتزا خوردیم با بی معرفتان.

امروزمان هم رنگی نداشت در پیش تو !

تا کی باید به انتظار باشی وباشم.

انگار که  مدتهاست ٬ انتظاری هم نیست.

۱

قرار است خانه ای شود  ٬‌رها از تکاثر !

 « آیا کسی خوانده یا نخوانده !‌ »

این سوالی است که مهم نخواهد بود در انعکاس ثانیه های سحر گاه جمعه مهر ماه  امسال.

رهایم از تکاثر !